امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره
آیلی کوچولوآیلی کوچولو، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

❤از وقتی که تو اومدی... ❤

واینک امیرعباس راه میرود...

سلام نازنینم میخوام تواین پست از راه رفتنت بگم پسرک مامان قبلا تاتی میکرد اما بیشتر از 3 تا 4 قدم نمیرفت اما یهو 2 روز قبل تولدش یعنی 18 بهمن خونه باباحشمت یه مسیر 3 متری رو خودش تنها رفت بعد اون کلی ذوق زده شد همینکه می ایستاد تنها تنها قدم برمیداشت و میرفت ناگفته نماند که با سرعت و سریع حرکت میکرد از ترس اینکه مبادا زمین بخوره اما توی این چند روز امیرعباسم پیشرفت زیادی داشته حالا با ارامش بیشتری راه میره کمتر زمین میخوره حفظ تعادلش عالی شده مخصوصا هنگام خم شدن و برداشتن چیزی از رو زمین خلاصه پسرکم راه رفتنت مبارک...     پ.ن: تمام عکسا این چند روز تو دوربین عمه فاطیه اونم فعلا تهران نیست،شرمنده که پستات بی عکسه.. ...
22 بهمن 1391

میلاد تک ستاره درخشان اسمون عشقم

چه زود گذشت مامانی انگار همین دیروز بود پسرک قشنگم بعد نه ماه انتظار اومد تو بغلم انگار همین دیروز بود وقتی که خواب بودی بیدار میشستم بالا سرت نفسهاتو میشمردم همش ترس دلهره داشتم... یادش بخیر چه روزهای سخت و اسان اما شیرین رو باهم گذروندیم حالا تو یکساله شدی دیگه مرد شدی واسه خودت قربونت برم من خیلی شرمنده ات شدم دلم میخواست بهترین جشن تولد رو برات بگیرم اما نشد نازنینم منو ببخش گاهی یه اتفاقهایی میوفته که دست ادم نیست.. شب تولدت بابامصطفی به افتخار شما خونه مامانی بهمون شام داد و روز جمعه یعنی روز قشنگ تولدت خونه بابا حشمت هم یه کیک کوچولو خرید یه جشن خیلی کوچولو با محمدجواد و امیر محمد و ریحانه بابابزرگ و مامان بزرگ عمه زهرا ای...
21 بهمن 1391

عید مبارک..

  رسول الله تودر خلوتِ وحدت خلیلی بعدِ ذاتِ واحدِ مطلق به هستی بی‌بدیلی بر گزینِ دست یزدان از میان نخبگانی پیش هر صاحب نظر در صورت و معنا جمیلی منبع اندیشه رود خروشان حیاتی شهر علمی، کوهِ حلمی، قُلزم عقل عقیلی       از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سرچشمه فیض سرمدی پیدا شد   در هفدهم ر بیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد     میلاد رئیس مکتب، محمد مصطفی(ص)   و رئیس مذهب، صادق آل عبا مبارک باد   نا گفته نماند که دیشب 16 ربیع الاول شب هفدهم ساعت 8.55 شب ،سالروز قمری میلاد گلپسرم امیرعباس امیری...
10 بهمن 1391

یکشنبه 8 بهمن 1391

سلام ناز نازی من.. دیروز یعنی یکشنبه با بابایی رفتیم نازی آباد تا برای امیرعباس مامانی یه لباس بخریم برای امشب که عقد عمه فاطیه .. یه لباس خریدیم که من خیلی خوشم اومد بهتم خیلی میاد سر راه یه عروسک عطری زشت خرید بابایی برای من که موزیکالم هست خیلی زشتو به قول خاله شهرزاد خیلی خنگه! دوسش دارم.. وقتی صداش در میادو شعر میخونه میگیری کنار گوشتو باهاش نای نای میکنی، تقریبا با هر صدایی نای نای میکنی ..یه توپ اسفنجی ام برای اقاپسر که حسابی با دندونای موش موشیش دخلشو اورد بیچاره توپه..   ...
9 بهمن 1391

پسرک رقاص

دیشب وقتی میخواستم بخوابونمت بابایی اومد برات با دهان اهنگ زد یهو شروع کردی به رقصیدن بلند شدی ایستادی با ناز دستاتو کمرتو پاهاتو تکون میدادی انگار چندساله که رقاصی ای شیطون وقتی بابا اهنگو قطع کرد گفت تموم شد نشستی دست زدی قربونت برم که انقدر باهوشو شیطونی بعد دوباره از بابا خواستی که بخونه خودتم لب میزدی باز میرقصیدی کلی ازت فیلم گرفتمو با بابا بهت خندیدیم خیلی باحال بود خیلییییییییییییییی
7 بهمن 1391

یادم رفت بگم..

راستی یادم رفت بگم چهارشنبه دو هفته پیش عمو مرتضی عقد کرد و شما صاحب زن عمو شدی (البته ازدواج دوم اخه یه ازدواج ناموفق داشت ) ان شاءالله خوشبخت بشن.. وقتی رفتیم محضر شما به محض ورود شروع به دست زدن کردی بدون موزیک خیلی باحال بود همه رو خندوندی قربونت برم من انقده نازی عروسکم..   ماشاءالله انقدر شیطونی کردی یه عکس درست و حسابی ازت نتونستم بگیرم.. (به هوا اینکه کفش پات بود هی میخواستی راه بری)   فرداش یعنی پنج شنبه هم بله برون عمه فاطمه بود اگه خدا بخواد دوشنبه عقدشه امیدوارم خوشبخت بشن.. ان شاءالله تو داماد شی نازنینم.. ...
7 بهمن 1391

دندون هفتم

پسر ناز مامانی یادم رفت تو پست قبلی بنویسم دندون هفتمت کنار دوتا دندون پایینیت تاریخ 19 دی در اومد پسا پس مبارکت باشه نازنینم.     ...
7 بهمن 1391

در احوالات پسرکم

خیلی وقته از کارهای امیرعباس گلم چیزی ننوشتم دلم میخواد یکم امروز از کارایی که بلده و انجام میده بگم بازی و تفریح: لی لی لی لی حوضک : خیلی دوست داره اما هیچوقت دستاشو به من نمیده تا بازی کنیم دوست داره من رو دست خودم بخونم شعرشو اونم بخنده و دست بزنه.. کلاغ پر: همینکه میگم کلاغ پر انگشت اشاره کوچولوشو میاره جلو رو زمین بعد به سرعت دست میزنه نمیذاره بقیه اش رو بخونم. برنامه کودک: دس دسی، با ما بیا ، عمو پورنگ و از همه بیشتر عاشق چهره پنگوله..  موقع تماشای تلویزیون و برنامه کودک با بچه ها میخنده دست میزنه اخر برنامه هم بای بای میکنه. دایره لغات و کلمات: ماما *   بابا  *  ددر  * دا (دایی)...
3 بهمن 1391

امیرعباس در پارک

پسرک مامان برای اولین بار سرسره بازی رو تجربه کردی تو دی ماه.. پسرم با تلاش خودش سر میخورد میومد پایین قربونشششششششششش برم من.         پ.ن: این شال و کلاه که سرته کار دست خودمه دستم درد نکنه ماشاءالله از هر انگشتم صدتا هنر می باره. ...
3 بهمن 1391